🟢سودابه خانم ۳۸ ساله ای بود که از دوران نوجوانی دچار وسواس شده بود. وسواس به مرور شدیدتر ومزمن شده بود و جنبه های فکری وعملی-هردو را داشت.
🔴بعلت درگیری های ذهنی و رفتارهای افراطی ناشی از وسواس که دردوران کرونا بازهم بدتر شده بود، از فرزندان و همسرش غافل شده، زندگی مشترکش با همسرش درخطر قرار گرفته بود ودرگیری های روزانه زیادی به دلیل وسواس هایش با همسر و فرزندانش داشت.
🟡اضطراب شدید ومشکلات عدیده ناشی از وسواس، خواب او را مختل کرده بود، دیر و بی کیفیت میخوابید وصبح ها حوصله ای برای برخاستن و شروع روزش نداشت مگر برای اجرای اجبارهای وسواسی اش و آرام ارام به علت محدودیتهای ناشی از وسواس، به سمت افسردگی میرفت و گاه آرزوی مرگ میکرد.
🟣جلسه اول مراجعه سودابه به مطب، به اتفاق همسرش بود که از وسواسهای او بسیار کلافه و شاکی بود. سودابه چهره ای نگران و درهم داشت و سعی میکرد وسواسهایش را موجه جلوه دهد.
درمان آغاز شد و طی هفته ها ابتدا افکار مرگ، افسردگی و مشکلات خواب برطرف شدند و تدریجا شدت وسواس، روبه کاهش گذاشت.
🟤چند روز پیش که او را دیدم با چهره ای باز وگشاده، خبرهای خوبی مثل بهبود ارتباط با همسر و فرزندان و کاهش عمده وسواس برای من داشت. به گفته خودش۸۰ درصد اعمال وسواسی و۶۰ درصد وسواسهای فکری اش بهبود یافته بود و بطورکلی، نسبت به افکار وسواسی بقول خودش «بی خیال» شده بود و زود از فکر کردن درباره شان منصرف میشد.
🔵سودابه، درنیمهراه درمان است و انگیزه زیادی برای ادامه درمان تا به انتها دارد و بطور مرتب درجلسات درمانش شرکت میکند.