آرش: از بیقراری تا آرامش

آرش: از بیقراری تا آرامش

🟥آرش، پسر بچه ای۷ ساله بود که همراه والدینش به مطب مراجعه کرده بود.
پدرو مادر از کج خلقی، کم خوابی، غلت زدن زیاد درخواب، حواسپرتی و کم اشتهایی او شکایت داشتند.
🟩حواسپرتی کودک تا آنجا شدید بود که
اگر از او غافل میشدند، درخیابان گم میشد و بدون توجه به ماشینها وسط خیابان میپرید.
🟪همیشه بعلت حوادث مختلفی که تکانشگرانه رقم میزد مانند سرخوردن از نرده ها، سقوط از دوچرخه، پرت شدن از روی میز، زخم، جراحت یا کبودی بربدن داشت.
🟨تکالیف مدرسه را به تعویق می انداخت و علیرغم اصرار و تلاش والدین، علاقه ای به انجامشان نداشت.
🟧در جلسه اول درمان، مادر وپدر مستاصل کلافه و‌خشمگین بودند و آرش، ظاهرا خونسرد و بیخیال روی مبل وول میخورد وگاه با شنیدن توصیفات و شکایات والدینش اخمهایش درهم میرفت.
🟩طی فرآیند درمان، رفتارهای خطرناک و آسیب رسان او ناپدید شد، غلت زدن در خواب ازبین رفت، خواب به میزان کافی رسید و تدریجا با بهبود اشتها، کودک به وزن مناسب رسید. عملکرد درسی خیلی خوب شد و‌ ‌کج خلقی هایش نیز تخفیف یافت. درمان آرش ادامه دارد و والدین مصمم ومصر به ادامه درمان تا بهبودی کاملند.
⬛️در آخرین مراجعه که هفته پیش بود، چهره آرش، در حالی که به تعریف های مادر از تغییرات مثبتش گوش میداد، دیدنی و زیبا بود.