سالها قبل، در بیمارستان آقای جوانی را ویزیت کردم که طی یک تصادف، ناخواسته باعث فوت عابر پیاده شده بود.
مراحل اخذ رضایت از خانواده عابر درگذشته طی شده بود، اما بیمار نتوانسته بود با این موضوع کنار بیاید و دچار کابوسهای شبانه، بی خوابی، اضطراب شدید، مشکلات حافظه تا آنجا شده بود که افت شدید عملکرد درسی پیدا کرده بود و در ترم آخر یکی از رشته های بسیار خوب فنی، از تحصیل دانشگاه انصراف داده بود.
درنهایت و با بدتر شدن حالش، افکار خودکشی به سراغش آمده، پرخاشگر شده بود، به شدت سیگار میکشید و الکل میخورد.
🟥طی جلسات درمان، اضطراب ایشانبهبود یافت، پرخاشگری درمان شد، خواب خوب شد، مشکلات تمرکز وحافظه رفع شد، کابوسها از بین رفت، سیگار و الکل را ترک کرد و خبر خوب اینکه با تطبیق واحدها، دردانشگاه دیگری درسش را به اتمامرساند و درکارخانه ای با سمت خوب مشغول به کار شد.
🟨ایشان هر از چند گاهی به رسم تشکر وقدرشناسی، حضورا مراجعه میکرد.
برای مشاوره ازدواج نیز به اتفاق طرف مقابل به من مراجعه کرد.
🟧بار آخری که ایشان را دیدم ازدواج کرده بود و همراه همسرش عازم خارج از کشور برای
دوره تکمیلی تحصیلی بود.